شاید شما هم داستان پشمک حاج عبدالله که این روزها در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود را شنیده باشید. داستانی جذاب که اگر درست بود میتوانست ابزاری برندهای برای برند پشمک حاج عبدالله باشد، کما اینکه صحت ماجرا تکذیب شد. اما همه شنودگان داستان مثل ما به دنبال صحتوسقم این داستانها نیستند، بله از شنیدن داستانها لذت میبرند! لذت شنیدن داستان همان چیزی است که میتواند به برند شما کمک کند تا بهتر شناخته شود. مهم نیست کسبوکار شما یک مغازه کوچک باشد یا یک شرکت ملی، درهرصورت داستان شما با مشخصاتی که گفته خواهد شد شنیدنی خواهد بود و نتایج مثبت یا منفی خواهد داشت.
این داستانها میتوانند در مورد شخص کلیدی ،نحوه پیدایش، دست آوردها، مشکلات ، بالا و پایینها و هر موضوع جذاب دیگر در کسبوکار باشند، مطمئناً وقتی با دوستانتان دورهم جمع میشوید داستانهای شنیدنی زیادی دارید، بگذارید مخاطبینتان هم از آنها باخبر شوند، حتی اگر کمی تلخ هستند.
یک داستان خوب برای بازاریابی باید چه مشخصاتی داشته باشد؟
۱٫ صادقانه صحبت کنید.
صداقت و شفافیت در روایت برند مهم است. بله شما داستان میسازید اما باید این داستان ریشه در واقعیت برند، محصولات و صنعت شما داشته باشد. بهعبارتدیگر، حتی روایتهای برند هم باید به سه مرحله اصلی ساختار برند وفادار باشد: انسجام، تداوم و خویشتنداری. اگر داستان برندتان ثبات نداشته باشد مخاطبان گیج خواهند شد و با یافتن برند دیگری که انتظارات آنها را برآورده کند، به سمت آن میروند. خلاق باشید اما از تعهدات برندتان زیاد فاصله نگیرید. گیج شدن و سردرگمی مخاطبان، قاتل شماره یک برند است.
- از طریق شخصیتها، داستان را برانگیخته کنید.
روایتهای برند ازجمله اصول بازاریابی بشمار نمیآیند. آنها تبلیغات نیستند و همچنین گامهایی برای فروش بیشتر نیستند. روایت برند باید باشخصیتهای برند و شخصیت نویسنده در مرحله اصلی گفته شود. داستانهای خستهکننده خوانندگان را جذب نمیکنند و نمیتوانند آنها را حفظ کنند اما داستانهای پر شخصیت میتوانند خوانندگان را جذب و حفظ کنند.
- شخصیتهایی ایجاد کنید که مخاطبتان دوست داشته باشد.
روایت برند مستلزم این است که شخصیتهایی ایجاد کنید که مخاطبتان دوست داشته باشد. به این معنی نیست که شما باید شخصیتهای ساختگی و تخیلی بسازید تا داستانتان را بگویید. درحالیکه شخصیتهایی داشته باشید که بتوانند در نشان دادن پیامهای برند به اشکال مختلف مؤثر باشند. برای مثال، شخصیتهای خریدار بسازید و داستان را از دیدگاه آنها بگویید. داستانتان را از دیدگاه کارمندانتان یا از دید شخص ثالث بگویید. مهمترین چیز در ایجاد شخصیتها این است که بتوانید ازلحاظ احساسی با مخاطبتان ارتباط برقرار کنید تا جایی که خودش بخواهد داستان را دنبال کند.
- شروع، میان و پایان را در نظر بگیرید.
داستانهای ساختگی، ساختاری را دنبال میکنند که شامل یک شروع، میانه و پایان است. داستان برند شما باید از یک ساختار مشابه تبعیت کند. در ابتدا، شما باید مسئله را پرقدرت شروع کنید و سبک و شخصیت داستانتان را ایجاد کنید. در میانههای داستان، باید مشکل شخصیت اصلی را مطرح کنید و تعارضهایی که او با آنها روبرو میشود را قبل از اینکه بتواند در پایان داستان برایش راهحل پیدا کند را به تصویر بکشید. باید بتوانید خواننده را حفظ کنید. اگر او از داستان لذت ببرد، همراه شما خواهد بود و درباره آن به بقیه هم خواهد گفت و دوباره و دوباره به سویتان بازخواهد گشت.
- کاری کنید که مخاطب به سویتان بازگردد.
مطمئن شوید که روایت برندتان بر بازاریابی دائمی تمرکز میکند. کاری کنید که مخاطبتان بیشتر بخواهد، و دوباره و دوباره به سویتان بازگردد. چیزهایی مثل داشتن صفحه در شبکههای اجتماعی، یا استفاده از تیزر آنها، ایمیل و غیره را در نظر بگیرید. تاکتیکهای بازاریابی دائمی، فرصت خیلی خوبی را برای استفاده از بازاریابی آفلاین و از طریق موبایل در روایت برندتان فراهم میکند.
با تمام تلاشهای صورت گرفته در ساخت برند، هدف شما، احاطه کردن مخاطبان با تجربیات برند (ازجمله داستانها) است، بنابراین آنها خودشان میتوانند انتخاب کنند که چگونه میخواهند با برند شما تعامل کنند. با استفاده از روشهای مختلف کاری کنید آنها از روایت برندتان لذت ببرند و خواهید دید که به اهداف بازاریابی برندتان نزدیکتر خواهید شد.
در داستانگویی مراقب این اشتباهات باشید
موفق نشدن در جلب نظر مخاطب میتواند به تأثیرگذاری شما صدمه بزند یا حوصله مخاطب سر برود، پس بهتر است از موارد زیر به خاطر بسپارید و از آنها اجتناب کنید
۱٫ عدم توانایی در اثبات ادعاها
به اینترنت خوشآمدید جایی که هیچکس حرف شمارا باور نمیکند مگر اینکه آنها ثابت کنید، همانطور که من پیامی که از نحوه ساختهشدن خواجه عبدالله رسیده بود را باور نکردم، اگر اعلام کردید که داستان شما واقعی است باید بتوانید بهوسیله مدارک مستند این ادعا را ثابت کنید، این مدارک میتوانند لینکهایی از سایتهای دیگر یا عکس باشند. اما در آخر باور داستان به عهده مشتری است.
۲٫ استفاده نکردن از عکس
یک عکس هزاران حرف نگفته دارد، درست است اما یک عکس برای پر ملأت کردن محتوایتان کافی نیست، عکسهای بیشتر محتوای شمارا قابلتحملتر میکند
-
استفاده کردن از عکسهای آماده
هیچوقت از عکسهای آماده برای داستانگویی استفاده نکنید، این عکسها معمولاً حوصله سر بر هستند و زیاد به محتوای شما مرتبط نیستند، رقبایتان هم میتوانند از این عکسها استفاده کنند و تأثیرگذاری محتوای شمارا پایین بیاورند. اگر میتوانید از عکاسها و ویرایشگرهای حرفهای کمک بگیرید اما حتی اگر شده با دوربین موبایلتان از موضوعاتی که در مورد آن داستان میگویید عکس بگیرید و با استفاده از آن داستان خود را مستند و زیبا کنید، عکس از مراحل انجام پروژه، عکس از محل کسبوکار و اشخاص هم میتوانند داستان شمارا باورپذیرتر کنند.
-
توضیح ندادن در مورد عکسها
اگر عکسهایتان را توضیحی به متن مربوط کنید کشش بیشتری ایجاد خواهید کرد و مخاطب را از سردرگمی نجات خواهید داد.
-
ترسیدن
از اینکه مشکلی که برایتان پیشآمده را بیان کنید نترسید، دراماتیک شدن داستان به همین مشکلات است، مخاطب در داستان شما به دنبال این است که شما چطور این مشکل را حل کردهاید، قهرمانهای داستانها در مقابله با مسائل و مشکلات، قهرمان میشوند.
مزایای داستانگویی در بازاریابی اینترنتی
- اعتماد مخاطب را جلب میکنید، دید مخاطب قبل و بعد از شنیدن داستان شما تفاوت زیادی دارد.
- اگر داستان کسبوکارتان را بیان میکنید به مخاطب نشان میدهید که با گذشتن از مشکلات به این مرحله رسیدهاید و برای کسبوکارتان ارزش قائل شدهاید.
- اگر داستان پروژهای را مطرح میکنید به مخاطب نشان میدهید که چطور میتوانید مشکلات را حل کنید و از سختیها بگذرید.
- مخاطب باشخصیتهایی که در داستان دارید همزادپنداری میکند و در آخر شما و همکارانتان را بیشتر دوست خواهد داشت.
اگر میخواهید بیشتر در مورد داستانگویی سازمانی بدانید این مقاله میتواند مفید باشد. برای نوشتن این پست از این مقاله و این مقاله کمک گرفتم، اگر میخواهید با نمونه کاملی از داستانگویی آشنا شوید پیشنهاد میکنم این سایت را ببینید.
اگر فکر میکنید نکاتی را باید به این نوشته اضافه کنیم یا نظری دارید خوشحال میشویم در نظرات آنهارا باما در میان بگذارید.
نظر شما چیست؟